ورغلنبیدنلغتنامه دهخداورغلنبیدن . [ وَ غ ُ لُم ْ دَ ] (مص مرکب ) برجسته شدن . برآمدن . بالا آمدن . آماس کردن . || (تداول عامه ) در زمانی کوتاه مالی فراوان اندوختن . به سرعت ترقی کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
ورقلنبیدنلغتنامه دهخداورقلنبیدن . [ وَ ق ُ لُم ْ دَ ] (مص مرکب ) ورغلنبیدن .بزرگ و برجسته شدن پس از خردی و پستی . رجوع به ورغلنبیدن شود. || غنی و ثروتمند شدن پس از فقر و ضعف . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ورغلنبیدن شود.
ورغلمبیدنفرهنگ فارسی معین(وَ غُ لُ بِ دَ)(حامص .) ورقلمبیدن ، ورغلنبیدن ؛ ورم کردن ، دچار برآمدگی و قوز شدن .