ورنانلغتنامه دهخداورنان . [ وَرْ رَ ] (ص ) سودمند و بافایده و به کار. || شفاعت کننده و ورنان . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). رجوع به وَرْنان شود.
گورنگانلغتنامه دهخداگورنگان . [ رَ ] (اِخ )دهی است از دهستان بریاجی بخش سردشت شهرستان مهابادواقع در 6500 گزی شمال سردشت و 5500 گزی باختر شوسه ٔ سردشت به مهاباد. کوهستانی و جنگلی و سردسیر و سالم و سکنه ٔ آن <span class="hl" dir="
گورنینلغتنامه دهخداگورنین . [ گ َ وَ ] (اِ) متاع و رخت خانه و متاع غیرمنقوله . (آنندراج ). اسباب خانه و رخت خانه و اموال صامت . (ناظم الاطباء). || خندق . (آنندراج ). مغاک . شیار. (ناظم الاطباء).
وارنگانلغتنامه دهخداوارنگان . [ رَ ] (اِخ ) مرکز سیاخ از ولایات مرکزی فارس است . این ولایت 12 قریه و 40000 تن سکنه دارد. (از جغرافیای سیاسی ایران تألیف کیهان 235).
وارینانلغتنامه دهخداوارینان . (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه شهرستان گلپایگان واقع در 9 هزارگزی جنوب شرقی گلپایگان و 7 هزارگزی جنوب مشرق راه شوسه ٔ گلپایگان به خوانسار. ناحیه ای است هموار، گرم سیر و مالاریایی با <span class="hl"
مورنانلغتنامه دهخدامورنان . (اِخ ) دهی است از دهستان قهاب بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان واقعدر 12 هزارگزی شمال خاور اصفهان با 99 تن سکنه . و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
مورنانلغتنامه دهخدامورنان . (اِخ ) دهی است از دهستان جی بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان واقع در یک هزارگزی شمال اصفهان با 832 تن سکنه . آب آن از زاینده رود و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).