ورودةلغتنامه دهخداورودة. [ وُ دَ ] (ع مص ) وَرادَة. (ناظم الاطباء). گلگون گردیدن اسب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). گلگون شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). رجوع به ورادة شود.
ورودیهلغتنامه دهخداورودیه . [ وُ دی ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) حق و پولی که بابت وارد شدن به جایی باید پرداخت : ورودیه برای رفتن به باغ وحش . حق دخول در جایی . مانند انجمن ،مدرسه ، و غیره . حق الورود. (از فرهنگ فارسی معین ).
ورودیهفرهنگ فارسی معین(وُ یِّ) [ ازع . ] (اِ.) حق وجهی که بابت داخل شدن در جایی پرداخت می شود، حق الورود.
ورادةلغتنامه دهخداورادة. [ وَ دَ ] (ع مص ) وُرودَة. گلگون گردیدن اسب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به ورودة شود.
چادر پیهلغتنامه دهخداچادر پیه . [ دَ / دُ ] (اِ مرکب ) پیه رقیقی است چون پرده ای که شکمبه و امعاء دقیق یا معده و امعاء را پوشیده است و آن از فم معده آغاز کند و به معاء قولون منتهی گردد و آن چون آستر صفاق و ابره ٔ معده است . (بحر الجواهر). ثرب ؛ پیه تنک بالای شکنب
تحلئةلغتنامه دهخداتحلئة. [ ت َ ل ِ ءَ ] (ع مص ) از آب وارانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). از آب وارندن . (زوزنی ). بازداشتن کسی را از آب ونوشیدن ندادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط): حَلاَّ َٔه ُ عن الماء تحلیئاً و تحلئةً. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). حَلاَّ َٔ الاب
ژی ژیسلغتنامه دهخداژی ژیس . (اِخ ) نام زنی که به دستور پروشات مادر اردشیر دوم استاتیرا زوجه ٔ او را مسموم کرد. شرح آن واقعه چنین است : پروشات که از دیرگاهی قصد کشتن استاتیرا زن اردشیر را داشت بالاخره به دسایس و حیل نیت خود را اجرا کرد. او زنی در خدمت خود داشت ژی ژیس نام که مورد اعتماد تام ملکه