وسیطةلغتنامه دهخداوسیطة. [ وَ طَ ] (ع ص ، اِ) مؤنث وسیط. (فرهنگ فارسی معین ) رجوع به وسیط شود. || آبی که بر گل و لای غالب باشد. گویند: صار الماء وسیطة؛ ای غلب علی الطین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
پوسته پوسته شدنلغتنامه دهخداپوسته پوسته شدن . [ ت َ ت َ / ت ِ ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) صورت پوستکها گرفتن . به ورقه های نازک مبدل شدن .
رگة پوستهپوستهcrustified veinواژههای مصوب فرهنگستانرگهای که کانیهای پُرکنندة آن بهصورت لایهلایه بر روی سنگ دیواره نهشته میشوند
وسایطلغتنامه دهخداوسایط. [ وَ ی ِ ] (ع اِ) وسائط. ج ِ وسیطة. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || در تداول فارسی جمع واسطه گفته می شود. (فرهنگ فارسی معین ).- وسایط نقلیه ؛ هر وسیله ٔ موتوری یا غیرموتوری که حمل بار یا انسان کند.|| (اصطلاح صوفیه ) اسبابی که به