وشلانلغتنامه دهخداوشلان . [ وَ ش َ ] (ع مص ) وَشْل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). روان شدن و چکیدن آب . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به وشل شود.
گوشلانلغتنامه دهخداگوشلان . (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان . واقع در 15000گزی جنوب باختری بهار و 6000گزی جنوب شوسه ٔ همدان به کرمانشاه . کوهستانی و سردسیر و دارای 220</
وشوللغتنامه دهخداوشول . [ وُ ] (ع اِمص ) کمی ِ دولت و غنا و ثروت . (اقرب الموارد). || (مص ) کم گردیدن غنا. (از ناظم الاطباء). سست شدن و نیازمند و فقیر گردیدن . (اقرب الموارد). رجوع به مدخل قبل و رجوع به وشل و وشلان شود.
وشللغتنامه دهخداوشل . [ وَ ] (ع مص ) وَشَلان . روان شدن یا چکیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سست گردیدن و درویش و نیازمند گشتن . || فریاد خواستن و زاریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
گوشلانلغتنامه دهخداگوشلان . (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان . واقع در 15000گزی جنوب باختری بهار و 6000گزی جنوب شوسه ٔ همدان به کرمانشاه . کوهستانی و سردسیر و دارای 220</