ودیعتلغتنامه دهخداودیعت . [ وَ ع َ ] (از ع اِمص ، اِ) ودیعة. امانت . (غیاث اللغات ). امانت و زنهار و هر چیزی که به کسی بسپارند و در نزد وی امانت گذارند و با نهادن و سپردن و گذاردن ترکیب شود : ور ودیعت نهند مال یتیم نزد ایشان غنیمت انگارند.
وضیعتلغتنامه دهخداوضیعت . [ وَ ع َ ] (ع اِ) مأخوذ از وضیعة عربی ، آنچه از چیزی کم کنند و فروافکنند. || بهای کم کرده . رجوع به وضیعة شود.
وضعیتلغتنامه دهخداوضعیت . [ وَ عی ی َ ] (از ع ، اِ) طرز استقرار. (فرهنگ فارسی معین ). || موقع. موقعیت : وضعیت اجتماعی ، وضعیت سیاسی . توضیح اینکه این کلمه را فارسی زبانان از وضع عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند، و غلط نیست . (از یادداشتهای قزوینی ).
وضعیتدیکشنری فارسی به انگلیسیballgame, case, circumstance, configuration, footing, going, position, setup, situation, tone, way
وضعیت جوشکاری تختflat welding position, flat positionواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن جوشکاری از طرف بالای اتصال، جایی که محور جوش تقریباً افقی است، انجام میشود و رویۀ جوش هم تقریباً در صفحۀ افقی قرار میگیرد متـ . وضعیت تخت
وضعیتلغتنامه دهخداوضعیت . [ وَ عی ی َ ] (از ع ، اِ) طرز استقرار. (فرهنگ فارسی معین ). || موقع. موقعیت : وضعیت اجتماعی ، وضعیت سیاسی . توضیح اینکه این کلمه را فارسی زبانان از وضع عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند، و غلط نیست . (از یادداشتهای قزوینی ).
وضعیتدیکشنری فارسی به انگلیسیballgame, case, circumstance, configuration, footing, going, position, setup, situation, tone, way
وضعیتلغتنامه دهخداوضعیت . [ وَ عی ی َ ] (از ع ، اِ) طرز استقرار. (فرهنگ فارسی معین ). || موقع. موقعیت : وضعیت اجتماعی ، وضعیت سیاسی . توضیح اینکه این کلمه را فارسی زبانان از وضع عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند، و غلط نیست . (از یادداشتهای قزوینی ).
بازبینی وضعیتstatus reviewواژههای مصوب فرهنگستانبررسی وضعیت پروژه و بحث دربارة انحرافها و تأیید اصلاحات انجامشده
چرخشنمای وضعیتattitude gyroواژههای مصوب فرهنگستانابزاری چرخشنمابنیان که وضعیت جسم پرنده را نسبت به سامانۀ مختصات مرجع تا 360 درجه نشان میدهد