وضوح نرمsoft focusواژههای مصوب فرهنگستانجلوهای آگاهانه در فیلمبرداری که در آن برای ایجاد لطافت و نرمی، تصویر را اندکی ناواضح میسازند
وضوحلغتنامه دهخداوضوح . [ وُ ] (ع مص ) ضحة. روشن و پیدا و آشکار گردیدن کار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هویدا شدن و روشن شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) روشنی . پیدایی . ظهور.
وضوحدیکشنری عربی به فارسیوضوح , روشني , نظم وترتيب , تميزي , اشکاري , دوره سلا متي وهوشياري , روشن بيني , شفاف بودن
وضوحلغتنامه دهخداوضوح . [ وُ ] (ع مص ) ضحة. روشن و پیدا و آشکار گردیدن کار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هویدا شدن و روشن شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) روشنی . پیدایی . ظهور.
وضوحدیکشنری عربی به فارسیوضوح , روشني , نظم وترتيب , تميزي , اشکاري , دوره سلا متي وهوشياري , روشن بيني , شفاف بودن
وضوحدیکشنری فارسی به انگلیسیclarity, clearness, definiteness, lucidity, obviousness, perspicuity, specificity
وضوحلغتنامه دهخداوضوح . [ وُ ] (ع مص ) ضحة. روشن و پیدا و آشکار گردیدن کار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هویدا شدن و روشن شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) روشنی . پیدایی . ظهور.
وضوحدیکشنری عربی به فارسیوضوح , روشني , نظم وترتيب , تميزي , اشکاري , دوره سلا متي وهوشياري , روشن بيني , شفاف بودن
تغییر وضوحrack focus, focus change, shift focus, pull focusواژههای مصوب فرهنگستانتغییر معمولاً سریع عمق میدان در طول یک نما از پیشزمینه تا پسزمینه یا برعکس