وظایف کنسولیconsular functionsواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهاقدامهایی که برای حفظ و پیشبرد منافع و حقوق اتباع حقیقی و حقوقی دولت فرستنده در دولت پذیرنده انجام میگیرد
وظائفلغتنامه دهخداوظائف . [ وَ ءِ] (ع اِ) وظایف . ج ِ وظیفه . (منتهی الارب ). به معنی روزمره از طعام و رزق و جز آن . (آنندراج ). رجوع به وظیفه شود. و گویند: للدنیا وظائف ؛ ای نُوَب و دُوَل .
وظایفلغتنامه دهخداوظایف . [ وَ ی ِ ] (ع اِ) وظائف . وظیفه ها.- اهل وظایف ، ارباب وظایف ؛ وظیفه داران و ارباب استحقاق . (ناظم الاطباء). رجوع به وظیفه و وظائف شود.|| فهرستها و صورتهای مالیاتی . (فرهنگ فارسی معین ).
مأمور کنسولیconsular officerواژههای مصوب فرهنگستانهر عضو نمایندگی کنسولی در هر رده که به انجام وظایف کنسولی میپردازد
نمایندگی کنسولیconsular postواژههای مصوب فرهنگستانهر نمایندگی که در سرتاسر یا بخشی از کشور پذیرنده صرفاً به انجام وظایف کنسولی میپردازند
کنسول افتخاریhonorary consulواژههای مصوب فرهنگستانشخصی، معمولاً از اتباع دولت میزبان، که ازسوی دولت منصوبکننده وظایف کنسولی محدودی را، در جایی انجام میدهد که این دولت نمایندگی ندارد
وظایفلغتنامه دهخداوظایف . [ وَ ی ِ ] (ع اِ) وظائف . وظیفه ها.- اهل وظایف ، ارباب وظایف ؛ وظیفه داران و ارباب استحقاق . (ناظم الاطباء). رجوع به وظیفه و وظائف شود.|| فهرستها و صورتهای مالیاتی . (فرهنگ فارسی معین ).
وظایفلغتنامه دهخداوظایف . [ وَ ی ِ ] (ع اِ) وظائف . وظیفه ها.- اهل وظایف ، ارباب وظایف ؛ وظیفه داران و ارباب استحقاق . (ناظم الاطباء). رجوع به وظیفه و وظائف شود.|| فهرستها و صورتهای مالیاتی . (فرهنگ فارسی معین ).