وفرةلغتنامه دهخداوفرة. [ وَ رَ ] (ع اِمص ) فراوانی و کثرت : ارض فی نبتها وفرة؛ زمینی که گیاه آن فراوان بود و کم نشده باشد. (ناظم الاطباء). || (اِ) موی مجتمع بر سر یا موی تانرمه ٔ گوش آنگاه جمه که تا فرود نرمه ٔ گوش رسد آنگاه لمه که به کتف فرودآید. (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منت
وفرةدیکشنری عربی به فارسیفراواني , وفور , بخشش , سخاوت , انعام , اعانه , شهامت , ازادمنشي , بخشايندگي
ژوفریلغتنامه دهخداژوفری . [ رُ ] (اِخ ) تئودور. نام فیلسوف فرانسوی متولد در پُنتت (دوب ) بسال 1796 و متوفی در پاریس بسال 1842 م .
ژوفری دابانسلغتنامه دهخداژوفری دابانس . [ رُ ] (اِخ ) کلود فرانسوا، مارکی دو. نام مخترع کشتی بخار متولد در رُش -سور-رُنیون (هُت -مارن ) بسال 1751 و متوفی بسال 1832 م .
وفراءلغتنامه دهخداوفراء. [ وَ ] (ع ص ) پُر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || توشه دان تمام پوست . (ناظم الاطباء)(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گوش بزرگ . (منتهی الارب ): اذن وفراء؛ گوش بزرگ . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). || زمین بسیارگیاه تمام نبات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم ا
وفرتلغتنامه دهخداوفرت . [ وَ رَ ] (ع اِمص ) وفرة. فراوانی وبسیاری و کثرت . (ناظم الاطباء). رجوع به وفرة شود.