ولیعهدفرهنگ فارسی معین(وَ عَ) [ ازع . ] (ص مر. اِمر.) 1 - کسی که پادشاه او را به جانشینی خود معین کرده . 2 - پسر ارشد شخص .
حلاواتلغتنامه دهخداحلاوات . [ ح َ ] (ع اِ) ج ِحلاوت : فاذا بدء الهواء بالتغیر فلنهجر اللحوم و الحلاوات . (داود ضریر انطاکی در فصل طاعون ).
اميردیکشنری عربی به فارسیشاهزاده , وليعهد , فرمانرواي مطلق , شاهزاده بودن , مثل شاهزاده رفتار کردن , سروري کردن