ومورلغتنامه دهخداومور. [ ] (اِ) مئات الوف الوف الوف در مراتب شانزده گانه ٔ عدد نزد فیثاغوریین . (رسائل اخوان الصفاء).
مطایبات زنانهwomen’s humourواژههای مصوب فرهنگستانشکلی از بذلهگویی و شوخی که بر پیوند و همبستگی اجتماعی و مقاومت و توانمندسازی زنان تأکید دارد و نابرابری اجتماعی و سیاسی را مورد توجه قرار میدهد متـ . مزاحهای زنانه
تومورفرهنگ فارسی عمیدتودهای از بافت غیرعادی در بدن که کار مفیدی انجام نمیدهد و نوع بدخیم آن به بافتهای مجاور حمله میکند و انتشار مییابد؛ غده.
برومورلغتنامه دهخدابرومور. [ بْرُ / ب ُ رُ ] (فرانسوی ، اِ) ترکیب بروم (برم ) با عنصردیگری . رجوع به برمور و دایرة المعارف فارسی شود.