دستبرگhandout 2واژههای مصوب فرهنگستانیک یا چند برگ کاغذ حاوی اطلاعات کلی دربارۀ یک موضوع که برای دنبال کردن مطلب در کلاس یا سخنرانی و امثال آن در میان حاضران پخش میکنند
وندادهلغتنامه دهخداونداده . [ وَ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش میمه ٔ شهرستان کاشان با 1500 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
وندادهرمزدلغتنامه دهخداوندادهرمزد. [ وَ هَُ م ُ ] (اِخ ) نام پسر الندا ابن قارن بن سوخرای یزدانی است که پیش از طایفه ٔ گاوباره درطبرستان ملک الجبال بودندی . (انجمن آرا) (آنندراج ).
دست اشنانلغتنامه دهخدادست اشنان . [ دَ اُ ] (اِ مرکب ) صابون . ابوطاهر. محلبیه . (یادداشت مرحوم دهخدا) : به ونداد هرمزدکوه اذخر روید چنانکه بمکه و ایشان آنرا مشکواش می گویند ودست اشنان از آن می سازند. (تاریخ طبرستان ج 1 ص <span class="hl" d
مشک واشلغتنامه دهخدامشک واش . [ م ُ / م ِ ] (اِ مرکب ) به لغت تنکابن اسم «شواصرا». (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از فهرست مخزن الادویه ) : به ونداد هرمزکوه اذخر روید چنانکه به مکه و ایشان [ اهل طبرستان ] آن را مشکواش می گویند و دست اشنان از آن می
مورچه خورتلغتنامه دهخدامورچه خورت . [ چ َ خُرْ ] (اِخ ) از دیه های اسپاهان در بلوک برخوار، کنار راه قم و اصفهان میان برج ونداد و کاروانسرای نادرشاه . در 363 هزارگزی تهران . (یادداشت مؤلف ). قصبه ای از دهستان برخوار، بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان واقع در پنجاه هزارگزی
مازیارفرهنگ نامها(تلفظ: māzyār) (= ماه ایزدیار ، مازدیار) صاحبِ کوه ماز ؛ (در اعلام) پسر ونداد هرمز از فرزندان سوخرای بزرگ ، وی از سال 208 هجری قمری از جانب مأمون حاکم طبرستان ، رویان و دماوند شد و در اندک مدتی سراسر طبرستان را به تصرف درآورد وی از سال 224 هجری قمری به دستیاری افشین از فرمان خلیفه سرپیچید و با بابک
وندادهلغتنامه دهخداونداده . [ وَ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش میمه ٔ شهرستان کاشان با 1500 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
وندادهرمزدلغتنامه دهخداوندادهرمزد. [ وَ هَُ م ُ ] (اِخ ) نام پسر الندا ابن قارن بن سوخرای یزدانی است که پیش از طایفه ٔ گاوباره درطبرستان ملک الجبال بودندی . (انجمن آرا) (آنندراج ).
دروندادinput 1واژههای مصوب فرهنگستانانتقال دادهها به حافظۀ سامانۀ رایانهای برای پردازش یا دستیابی بعدی