ودیعتلغتنامه دهخداودیعت . [ وَ ع َ ] (از ع اِمص ، اِ) ودیعة. امانت . (غیاث اللغات ). امانت و زنهار و هر چیزی که به کسی بسپارند و در نزد وی امانت گذارند و با نهادن و سپردن و گذاردن ترکیب شود : ور ودیعت نهند مال یتیم نزد ایشان غنیمت انگارند.
وضیعتلغتنامه دهخداوضیعت . [ وَ ع َ ] (ع اِ) مأخوذ از وضیعة عربی ، آنچه از چیزی کم کنند و فروافکنند. || بهای کم کرده . رجوع به وضیعة شود.
وضعیتلغتنامه دهخداوضعیت . [ وَ عی ی َ ] (از ع ، اِ) طرز استقرار. (فرهنگ فارسی معین ). || موقع. موقعیت : وضعیت اجتماعی ، وضعیت سیاسی . توضیح اینکه این کلمه را فارسی زبانان از وضع عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند، و غلط نیست . (از یادداشتهای قزوینی ).
وضعیتدیکشنری فارسی به انگلیسیballgame, case, circumstance, configuration, footing, going, position, setup, situation, tone, way
جات کرملغتنامه دهخداجات کرم . [ ک َ ] (اِ) این کلمه را بیرونی در ماللهند بکار برده و نام قربانیی است که برهمنان طفل را کنند در روزهای بین وضع حمل و ارضاع . ماذا وضعت المراءة حملها اقیم قربان ثالث بین الولادة وبین الارضاع یسمی جات کَرم . (تحقیق ماللهند ص 279).<br
نتجلغتنامه دهخدانتج . [ ن َ ] (ع مص ) بچه گرفتن از شتر و گوسفند و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی ) (از مصادر زوزنی ). با نتاج ساختن ناقه را اهل وی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ): نتجها ولداً: ولدها ولداً. (المنجد). || نتج الرجل ُ الحامل َ؛ وضعت عنده . (المنجد). || خارج شدن چیزی از چیز
سارقةالماءلغتنامه دهخداسارقةالماء. [ رِ ق َ تُل ْ ] (ع اِ مرکب ) آبدزدک : و مثاله آلة تسمی سارقة الماء فانک اذا ملأتها ماء و وضعت کله طرفیها فی آنیتن سطح مافیها من الماء سطح واحد فان الذی فیها من الماء یقف و لو دهراً. (آثار الباقیه ٔ بیرونی ).
ارینیلغتنامه دهخداارینی . [ ] (اِخ ) (هیکل ...) ابن ابی اصیبعه در ذیل ترجمه ٔ جالینوس از قول او نقل کند: ففی هذا الزمان جمعت کل ما جمعته من المعلمین و ماکنت استنبطته و فحصت عن اشیاء کثیرة و وضعت کتباً کثیرة لأروض بها نفسی فی معان کثیرة من الطب والفلسفة احترق اکثرها فی هیکل ارینی و معنی ارینی