ویران شهرلغتنامه دهخداویران شهر. [ ش َ ] (اِخ ) نام جایی است که زعفران خوب از آنجا خیزد. (آنندراج ) : از حال خراب من خبر میگویدرنگم که چو زعفران ویران شهر است . محمدقلی سلیم .شاید دگرگون شده ٔ ایرانشهر باشد یا کلمه ٔ دیگری (؟). (یادداشت
رایورانbrain trustواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از افراد صاحبنظر نزدیک به رئیسجمهور یا نامزد ریاستجمهوری که در سیاستگذاری یا ادارۀ امور او را راهنمایی میکنند
مرجان مغزگونbrain coralواژههای مصوب فرهنگستانمرجان آبسنگسازی (reef-building coral) که در ظاهر شبیه به مغز انسان است
اراجلغتنامه دهخدااراج . [اَ ] (اِخ ) قضائی است از ولایت قسطمونی مشتمل بر نواحی یازی کوی و اکدیر و افشار. سکنه ٔ آن در حدود 16000تن مسلمانان باشند و در آن بیشه های بسیار است و مهمترین محصول آن تنباکوست . (ضمیمه ٔ معجم البلدان ). || شهریست واقع در اراضی کوهستان
زبطرةلغتنامه دهخدازبطرة.[ زِ ب َ رَ ] (اِخ ) شهری است میان ملطیه و سمیساط و آن ثغری است از ثغور روم . (منتهی الارب ). بلده ای است میان ملطیه و سمیساط از مرزهای روم که به نام بانی آن خوانده شده است . این ماده را جوهری ، صاحب لسان العرب و صاغانی نیاورده اند.(از تاج العروس ). طبری آرد: از وی (از
ویرانلغتنامه دهخداویران . (ص ) خراب . خَرِب . بایر. غیرمسکون . مقابل آباد. بیران . لم یزرع : این خبر که مردی به آمل زمینی خرید ویران و برنجستان کرد... (نوروزنامه ).- امثال : بر ده ویران خراج و عشر نیست . <p c
خویرانلغتنامه دهخداخویران . [ خ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین . واقع در سی هزارگزی شمال باختری بوئین و پانزده هزارگزی راه عمومی . این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای سردسیر آب آن از قنات و رودخانه ٔ خررود و محصول آن غلات و حبوبات . شغل اهالی زراعت و گلیم و جا
شویرانلغتنامه دهخداشویران . [ ش ِ ] (اِخ ) گویا تصحیف شمیران است . رجوع به شمیران و فهرست شاهنامه ٔ ولف شود.
شهرویرانلغتنامه دهخداشهرویران .[ ش َهَْ رْ ] (اِخ ) شاره ویران . یکی از دهستانهای ششگانه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد در حومه ٔ شهر مهاباداست و از 19 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل گردیده است و جمعیت آن در حدود 24340 تن است و قرای مهم آن
زویرانلغتنامه دهخدازویران . [ زُ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرشیو است که در بخش مریوان شهرستان سنندج واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
دوویرانلغتنامه دهخدادوویران . [ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایوان بخش گیلان شهرستان شاه آباد. واقع درهزارگزی شمال جوی زر و 1/5هزارگزی شوسه ٔ شاه آباد به ایلام . سکنه ٔ آن 250 تن . آب آن از رود کنگیر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران