یاسمنلغتنامه دهخدایاسمن . [ س َم َ ] (اِ) درختچه ای از تیره ٔ زیتونیان که دارای گونه های برافراشته و یا بالارونده است . گلهایش درشت و معطر و به رنگهای سفید یا زرد و یا قرمز میباش
یاسمنلغتنامه دهخدایاسمن . [ س َ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان فسارود بخش داراب شهرستان فسای استان فارس . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
صَاحِبَيِفرهنگ واژگان قرآندوهمنشین من-دو يارمن-دو رفيق من-دو مصاحب من-دوهمراه من (چون مضاف واقع شده نون آن حذف گرديده)
مقعددیکشنری عربی به فارسینيمکت , کرسي قضاوت , جاي ويژه , روي نيمکت يامسند قضاوت نشستن يا نشاندن , نيمکت گذاشتن (در) , بر کرسي نشستن , نشيمن گاه پرنده , چوب زير پايي , تير , ميل , جايگاه