زینچهrail chair, chairواژههای مصوب فرهنگستانصفحۀ فولادی شکلدادهشده که بین ریل و ریلبند قرار میگیرد
تسلیم برشیshear yielding, shear bandingواژههای مصوب فرهنگستانوارد آوردن تنش بر ماده، فراتر از نقطۀ تسلیم، چنانچه بدون تغییر حجم دچار کجریختی شود
شارش برشیshear flow, shear layerواژههای مصوب فرهنگستان1. در مکانیک سیالات، شارشی که در آن تنش برشی وجود دارد 2. در مکانیک جامدات، حاصلضرب تنش برشی در کوچکترین بعد سطحمقطع یک عضو جدارنازک
ترشیدگی بینشانflat sour spoilage, flat sour, F.S.S.واژههای مصوب فرهنگستاننوعی فساد در مواد کنسروی که براثر فعالیت باکتریها ایجاد میشود، ولی گاز تولید نمیشود و درنتیجه دو سر قوطی صاف و بدون بادکردگی است
یساریلغتنامه دهخدایساری . [ ی َ ] (اِخ ) ابومصعب «مطرف بن » عبداﷲبن سلیمان بن یسار یساری ، از راویان بود و از مالک بن انس خبر شنید و محمدبن یحیی ذهلی از او روایت کرد. (از لباب الانساب ).
یساریلغتنامه دهخدایساری . [ ی َ ] (اِخ ) سلیمان بن محمد یساری حجازی ، وی از عبداﷲبن عمران بن ابی فروة حدیث شنید وزبیربن بکار از او روایت دارد. (از لباب الانساب ).
یسارغیلغتنامه دهخدایسارغی . [ ی َ رَ ] (اِخ ) محمدبن حنیف بن جعفربن زبر یسارغی ، از اهل بخارا بود و از بجیربن نصر و ابوعبداﷲبن ابی حفص و جز آن دو روایت کرد و ابونصر باهلی از او روایت دارد. (از لباب الانساب ).
یساریلغتنامه دهخدایساری . [ ی َ ] (اِخ ) سلیمان بن محمدبن عبداﷲبن یسار اسلمی یساری مدنی جاری ، در جار سکنی گزید و از عبداﷲبن زیدبن اسلم و مالک بن انس و ابی ذئب و جز آنان روایت دارد. او راستگو بود. (از لباب الانساب ).
یساریلغتنامه دهخدایساری . [ ی َ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب است به یسار و آن نام قومی از عرب بوده در سرزمین سماوه که آنان را آل یسار می نامیدند. (از لباب الانساب ).
ابوایوبلغتنامه دهخداابوایوب . [ اَ اَی ْ یو ] (اِخ ) کنیت سلیمان بن یسار. یکی از فقهای سبعه ٔ مدینه . رجوع به سلیمان بن یسار... شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن یسار. رجوع به احمدبن یحیی بن زیدبن یسار ابوالعباس ثعلب شود.
غنیتلغتنامه دهخداغنیت . [ غ ُن ْ ی َ ] (ع اِمص ) مالداری و توانگری . (غیاث اللغات ). رجوع به غُنیة شود : دارد یمین تو به سخا بیعت و یمین خلق از یسار تو شده با غنیت و یسار. سوزنی .یک ساعته سخای یمین و یسار تودریا و کوه را ببرد غ