يَأْخُذُوهُفرهنگ واژگان قرآنکه او را بگيرند (در عبارت"وَهَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ ")
اخداعلغتنامه دهخدااخداع . [ اِ ] (ع مص ) استوار گردانیدن چیزی را بچیزی . || برانگیختن کسی را بر مخادعه . || پنهان کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || در خزانه کردن . (آنندراج ).
اخضاعلغتنامه دهخدااخضاع . [ اِ ] (ع مص ) نرم کردن سخن را برای زن . || پست گردن کردن پیری و مانند آن کسی را. پست گردن گردانیدن کسی را کلانسالی . || فروتن گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
أخْضاعٌدیکشنری عربی به فارسیزير سلطه بردن , به کنترل درآوردن , مهار کردن , به زانو درآوردن , تسليم کردن , مشمول (چيزي) گردانيدن , خاضع کردن , تحتِ… درآوردن (قراردادن) , موردِ … قرار دادن
عرضلغتنامه دهخداعرض . [ ع َ رَ ] (ع اِ) آنچه لاحق گردد مردم را از بیماری و جز آن . و گزند. (منتهی الارب ). آنچه از مرض و غیره بر انسان عارض شود. (از اقرب الموارد). بیماری و رنجی که بسبب رنجی حادث شود چنانکه صداع که بسبب تب حادث شود و تب که بسبب وجعی پیدا گردد. (غیاث اللغات ). || مال دنیا. (م