يُوعَظُونَفرهنگ واژگان قرآنموعظه می شوند(از ماده وعظ به معناي بازداشتن و منع کردن کسي از کاري همراه با ترسانيدن . و نيز وعظ به معناي تذکر دادن است به انجام عملي خير ، به بياني که دل شنونده را براي پذيرفتن آن تذکر نرم کند)
وازگونلغتنامه دهخداوازگون . (ص ) واژگون . باژگون . سرنگون و باژگون . (ناظم الاطباء). رجوع به واژگون شود.
وهجانلغتنامه دهخداوهجان . [ وَ هََ ] (ع مص ) وَهج . افروخته شدن آتش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). درخشیدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ). درخشیدن آتش . (دهار).