یگانهدیکشنری فارسی به انگلیسیone, individual, lone, only, peculiar, single, singular, sole, solitary, sui generis, unique, united
یگانهلغتنامه دهخدایگانه . [ ی َ / ی ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) واحد. فرد. یکتا. || بی نظیر. ممتاز. بی مانند : بود مرا خانه ٔ نخست و دوم خوب نیست سوم خانه خوب گرچه یگانه است . خاقانی
یگانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ] یگانه، یکتا، یکه یک، احد واحد، فرید، مفرد، منفرد، یکی، منحصر، انفرادی، یکقطبی، مستقل منحصربه فرد، بیمانند، بیتا، بیهمتا، استثنایی، برجسته، بین
يانصيبدیکشنری عربی به فارسیقرعه کشي , بخت ازمايي , لا طاري , امر شانسي , کار الله بختي , شانسي , قرعه
وَاحِدُفرهنگ واژگان قرآنيگانه -يكي - يك (کلمه احد صفتي است که از ماده وحدت گرفته شده ، همچنان که کلمه واحد نيز وصفي از اين ماده است ،ولي بين احد و واحد فرق است ، "احد" آن يكي است كه دو
وَاحِدَةٍفرهنگ واژگان قرآنيگانه -يكي - يك (کلمه احد صفتي است که از ماده وحدت گرفته شده ، همچنان که کلمه واحد نيز وصفي از اين ماده است ،ولي بين احد و واحد فرق است ، "احد" آن يكي است كه دو
نعلدیکشنری عربی به فارسیکف پا , تخت کفش , تخت , زير , قسمت ته هر چيز , شالوده , تنها , يگانه , منحصربفرد , تخت زدن
فرینواژهنامه آزادحدی، کرانگین، حالت ماکسیمم و مینیمم شكوه دين ،يگانه ،ماه اول فروردين اصلی فَر (با زبر ف) دز زبان پهلوی باستان و تالشی امروزین:خوب، نیک و نیکو، بهتر؛ خوبترین، ب