پاجاشیارambulacral grooveواژههای مصوب فرهنگستانفرورفتگی شیاری در سطح دهانی (oral surface) بدن خارپوستان که پاهای لولهای را در بر میگیرد
اجشرلغتنامه دهخدااجشر. [ اَ ش َ ] (ع ص ) درشت آواز. (منتهی الارب ). آنکه در سینه اش خشونت و در آوازش درشتی بود. مؤنث : جَشْراء. ج ، جُشر.
اجسرلغتنامه دهخدااجسر. [ اَ س َ ] (ع ن تف ) جسورتر.- امثال :اجسر من قاتل عقبة؛ جسورتر از کشنده ٔ عقبةبن سلم . و نیز اخسر من قاتل عقبة گفته اند. (مجمع الأمثال میدانی ).
ازوسیرلغتنامه دهخداازوسیر. [ ] (اِخ ) یکی از قرای ناحیه ٔ لورا و شهرستانک در ایالت طهران . (جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 354).