معتدلدیکشنری عربی به فارسیمرتاض , ممسک در خورد و نوش و لذات , مخالف استعمال مشروبات الکليپرهيزکار , پارسامنش , مرهم , داراي خاصيت مرهم , خنک کننده , خوشبو , ملا يم , سست , مهربان , معتدل , باحيا , افتاده , فروتن , نسبتا کم