پازوپرمیلغتنامه دهخداپازوپرمی . [ ] (اِخ ) قریه ای در نواحی مشهد مقدس که نوعی از انگور خوب در آنجا باشد. (جهانگیری ).
هیزارمالغتنامه دهخداهیزارما. (اِ) هیرازمای . رستنیی باشد که آن را به عربی نعناع گویند. اگر زن پیش از جماع قدری از آن بخود برگیرد آبستن نشود و بعضی گویند این لغت رومی است . (برهان ). رجوع به هیرازمای و رجوع به تذکره ٔ داود ضریر انطاکی شود.
هزارچملغتنامه دهخداهزارچم . [ هََ چ َ ] (اِخ ) نام قسمتی از راه چالوس . (یادداشت به خط مؤلف ). نام یکی از کوههای کوهستان غربی کلارستاق است . (از سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 146 از ترجمه ٔ فارسی ).