پاگیر آمدنلغتنامه دهخداپاگیر آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) گرفتن و بند شدن پای بچیزی چنانکه از حرکت باز دارد : در جوی اسب درانداخت پاگیر آمد، اسب را رها کرد بمشقتی بسیار شناوکنان بکنار افتاد. (تاریخ طبرستان ).
چار چارگویش بختیاریچارچار، سردترین روزهاى زمستان درماه بهمن، چهار روز آخر چله بزرگ وچهار روز اول چله کوچک = 7 تا 10 و11 تا 14 بهمن.
پاگیرفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه پا به آن گیر کند.۲. [عامیانه، مجاز] آنچه انسان به آن پابند شود.۳. (صفت مفعولی) [مجاز] پایبند؛ مقید.
پاگیرفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه پا به آن گیر کند.۲. [عامیانه، مجاز] آنچه انسان به آن پابند شود.۳. (صفت مفعولی) [مجاز] پایبند؛ مقید.