آییننامۀ بینالمللی امنیت کشتیها و تسهیلات بندریinternational ship and port facility codeواژههای مصوب فرهنگستانآییننامهای که سازمان بینالمللی دریانوردی برای تأمین و ارتقای امنیت کشتیها و تسهیلات بندری تدوین کرده و لازمالاجراست اختـ . آییننامۀ باکوب ISPS code
عین انیلغتنامه دهخداعین انی . [ع َ ن ِ اُ نا ] (اِخ ) موضعی است . (از منتهی الارب ). وظاهراً همان «عین انا» است . رجوع به عین انا شود.
عان عانلغتنامه دهخداعان عان . (اِ صوت ) حکایت صوت خر. عرعر. نهیق : بترنم هجای من خوانی سرد و ناخوش بود ترنم خرچو به عان عان رسی فرومانی ای مه عان عان خر نه عم عم خر [ کذا ]سوزنی .
ختم السنهلغتنامه دهخداختم السنه . [ خ َ مُس ْ س َ ن َ ] (ع اِ مرکب ) روز آخر سال . روز پایان سال . روزی که در آن روز سال تمام میشود. آخرین روز اسفند در سالهای شمسی و آخرین روز ذی القعده در سالهای قمری . (یادداشت مؤلف ).
تالوفیتلغتنامه دهخداتالوفیت .[ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ از فرانسه و در کتب علمی متداول است . شعبه ای ازگیاهان و شامل تمام گیاهانی است که جهاز رویندگی آنان به یک تال منحصر میگردد. فرهنگستان ایران «ریسه داران » را بجای این کلمه انتخاب کرده است . رجوع به ریسه داران و واژه های نو فرهنگستان ایران
بهیزکفرهنگ فارسی عمیدپنج روز آخر سال در تقویم ایران باستان که بهترتیب عبارت است از: اَهنَوَد، اُشتَوَد، سپنتَمَد، وهوخشتر، و وهِشتواش؛ پنجه؛ پنجۀ دزدیده؛ پنجک؛ پنجۀ مسترقه؛ اندرگاه. Δ چون در گاهنمای باستانی ایران هر ماه سی شبانهروز بود و هر سال ۳۶۰ شبانهروز میشد، ازاینرو در پایان سال پنج روز میافزودند تا سال
تأمیناتلغتنامه دهخداتأمینات . [ ت َءْ ] (ع اِ) ج ِ تأمین . رجوع به تأمین شود. || نام اداره ای است در نظمیه که بتوسط اشخاص مخفی تقصیرات قانونی را کشف میکند... این لفظ در فارسی تازه پیداشده . (فرهنگ نظام ). فرهنگستان ایران «آگاهی » را بجای این کلمه برگزیده است و مأمور تأمینات را کارآگاه می گو
پایانفرهنگ فارسی عمید۱. نقطه یا لحظۀ اتمام چیزی؛ نهایت؛ انتها.۲. بخش آخری هرچیز.۳. [قدیمی] بخش پایینی هر چیز: ◻︎ سخن نیز نشنید و نامه نخواند / مرا پیش تختش به پایان نشاند (فردوسی: ۲/۳۴۱).
پایانلغتنامه دهخداپایان . (اِ) آخر و انتها و نهایت و کرانه ٔ هرچیز. (برهان ). غایت .کران . اَمَد. اَجَل . عاقبت . فرجام . قُصاری . (دهار).سرانجام . انجام . مُدیه . مُدی . منتهی . تَک . تَه . قعر. خاتمه . اختتام . ختم . غِب ّ. مَغبّه . (منتهی الارب ). آخر کار. عاقبت کار. پایان کار. پس کار <span
پایاندیکشنری فارسی به انگلیسیbreakup, close, closure, completion, conclusion, end, ending, expiration, expiry, extremity, finis, finish, issue, kibosh, last , period, stop, surcease, tag, tail end, terminal, termination, terminus, windup, wrap-up
درازپایانلغتنامه دهخدادرازپایان . [ دِ ] (اِ مرکب ) ج ِ درازپا. از حیوانات آنکه پای طویل دارد، چون : اسب و اشتر و استر. مقابل کوتاه پایان ، چون : گوسفند و بز. و رجوع به درازپا شود.
دوپایانلغتنامه دهخدادوپایان . [ دُ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح جانورشناسی ) جانورانی که دو پا دارند. (از لغات مصوب فرهنگستان ).
پوپایانلغتنامه دهخداپوپایان . [ پ ُ ] (اِخ ) شهری در کلمبیا، کرسی ایالت کوکا (آمریکای جنوبی ) نزدیک ریومولینو ، در 370 هزارگزی جنوب غربی بوگوته و در ارتفاع 1666 گز از سطح دریا در نزدیکی دو کوه آتش فشان در محلی بسیار شاعرانه جای
چوپایانلغتنامه دهخداچوپایان . (اِخ ) از مزارع میان ولایت مشهد مقدس است . در هشت فرسخی شهر واقع است . بیست خانوار سکنه دارد. از آب رودخانه ٔ کشف رود مشروب میشودو هوایش معتدل می باشد. (مرآت البلدان ج 4 ص 276).