پایشواژهنامه آزادپایِش به معنی نظارت است و منظور از آن هشیاری از وضعیت یک سامانه یا پدیده از راه مشاهده دگرگونیهایی است که ممکن است با گذر زمان در آن سامانه یا پدیده رخ دهد. ام
پایشmonitoringواژههای مصوب فرهنگستان1. اندازهگیری و تحلیل متوالی و مکرر دادهها و سنجشهای روزمره بهمنظور تعیین تغییرات صورتگرفته در وضعیت سلامت افراد یا محیط فیزیکی و اجتماعی آنها 2. تحلیل و ب
پایش پیش نرفتنلغتنامه دهخداپایش پیش نرفتن . [ ی َ ن َ رَت َ ] (مص مرکب ) دل او به اقدام آن امر رضا و گواهی ندادن .
پایش انتخاباتelection monitoringواژههای مصوب فرهنگستانمشاهدۀ فرایند انتخابات توسط افراد یا سازمانهای بیطرف داخلی یا خارجی و مداخله در آن درصورت وقوع تخلف
پایش تغذیهnutrition monitoringواژههای مصوب فرهنگستاننظارت بر تغییر شاخصهای کلیدی وضعیت تغذیه در یک جمعیت و توصیف آنها برای شناسایی نیازهای موجود در جهت تدوین برنامهها و سیاستهای مداخلۀ تغذیهای
پایش پیش نرفتنلغتنامه دهخداپایش پیش نرفتن . [ ی َ ن َ رَت َ ] (مص مرکب ) دل او به اقدام آن امر رضا و گواهی ندادن .
پایش رسانههاmedia monitoringواژههای مصوب فرهنگستانپایش منظم منابع رسانهای برای رصد پوشش و بازتاب اخبار یک سازمان یا مسائل و موضوعات مربوط به آن سازمان یا سازمان رقیب
پایش رسانههای اجتماعیsocial media monitoring, social media measurementواژههای مصوب فرهنگستانپایش مستمر رسانههای اجتماعی با هدف رصد پیامها و نظرات کاربران دربارۀ یک شرکت یا سازمان