پایگاهیلغتنامه دهخداپایگاهی . (ص نسبی ) از مرتبتی پست . مردی از طبقه ٔ پست : پایگاهی گر سری جوید درخت کج بودکژ...؟ در دست استیصال بود. سوزنی .هر شاگرد پایگاهی خداوند حرمت و جاهی . (جهانگشای جوینی ).
پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
پایۀ دستگاه شمارbase of a number systemواژههای مصوب فرهنگستاندر یک دستگاه شمار، عددی طبیعی و بزرگتر از یک که هر عدد طبیعی برحسب توانهای آن با ضرایب صحیح نامنفی نوشته میشود متـ . پایۀ دستگاه اعداد
پایۀ فضای بُرداریbasis of a vector spaceواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای خطی مستقل در یک فضای بُرداری که فضا را تولید میکند
آگهی پیشنماpop-over advertisement, pop-over adواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آگهی که در صفحۀ وِب پیش روی کاربر ظاهر میشود و روی بخشی از صفحۀ جاری را میگیرد
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
سازگاری پایگاهیstatus consistencyواژههای مصوب فرهنگستانهماهنگی و انطباق میان موقعیت و حیثیت اجتماعی فرد از یکسو و پایگاه اکتسابی او در جامعه از سوی دیگر
سرخوردگی پایگاهیstatus frustrationواژههای مصوب فرهنگستانمفهومی که آلبرت کوهن برای تشریح سرخوردگی جوانان طبقۀ کارگر در برابر موفقیت پایگاهی جوانان طبقۀ متوسط و بالا مطرح کرد
گروه پایگاهیstatus groupواژههای مصوب فرهنگستاندر تعریف وبری، گروهی که پایگاه اجتماعی آن نه براساس جایگاه اقتصادی بلکه براساس حیثیت و دین و اشکال مشابهی از موقعیت اجتماعی استوار است
ناسازگاری پایگاهیstatus inconsistencyواژههای مصوب فرهنگستانعدم هماهنگی و سازگاری میان موقعیت و حیثیت اجتماعی فرد از یکسو و پایگاه اکتسابی او در جامعه از سوی دیگر
پایگاه موشکی مقاومhard missile baseواژههای مصوب فرهنگستانپایگاهی موشکی که در مقابل انفجار هستهای مقاوم است
پایگاه دستاوردهachieved statusواژههای مصوب فرهنگستانپایگاهی اجتماعی که فرد با تکیه بر تلاشهای خود به دست میآورد
کسب پایگاهstatus attainmentواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن فرد براساس مجموعهموقعیتهای انتسابی و اکتسابی خود در جامعه پایگاهی را به دست میآورد
پایگاه ردۀ جلوadvanced baseواژههای مصوب فرهنگستانپایگاهی در نزدیکی یا داخل منطقۀ عملیاتی که مأموریت اصلی آن پشتیبانی از عملیاتهای نظامی است
پایگاه صحراییbare baseواژههای مصوب فرهنگستانپایگاهی شامل باند پرواز و خزشراه و امکانات اولیه مانند ذخیرة آب آشامیدنی
سازگاری پایگاهیstatus consistencyواژههای مصوب فرهنگستانهماهنگی و انطباق میان موقعیت و حیثیت اجتماعی فرد از یکسو و پایگاه اکتسابی او در جامعه از سوی دیگر
سرخوردگی پایگاهیstatus frustrationواژههای مصوب فرهنگستانمفهومی که آلبرت کوهن برای تشریح سرخوردگی جوانان طبقۀ کارگر در برابر موفقیت پایگاهی جوانان طبقۀ متوسط و بالا مطرح کرد
گروه پایگاهیstatus groupواژههای مصوب فرهنگستاندر تعریف وبری، گروهی که پایگاه اجتماعی آن نه براساس جایگاه اقتصادی بلکه براساس حیثیت و دین و اشکال مشابهی از موقعیت اجتماعی استوار است
ناسازگاری پایگاهیstatus inconsistencyواژههای مصوب فرهنگستانعدم هماهنگی و سازگاری میان موقعیت و حیثیت اجتماعی فرد از یکسو و پایگاه اکتسابی او در جامعه از سوی دیگر