خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پت نم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پرنم
فرهنگ فارسی عمید
آنچه رطوبت بسیار داشته باشد.
-
پف نم
فرهنگ فارسی عمید
۱. آبی که در دهان نگه دارند و بعد به چیزی پف کنند.۲. نمی که کلاهدوز با آبی که در دهان میکند به کلاه میزند.
-
ترنم
فرهنگ فارسی عمید
۱. آواز خواندن؛ زمزمه کردن به آواز خوش.۲. آواز.
-
جنم
فرهنگ فارسی عمید
۱. سرشت؛ ذات.۲. [مجاز] توانایی؛ شایستگی.
-
جهنم
فرهنگ فارسی عمید
۱. جایی بسیار گرم و سوزان که گناهکاران در قیامت در آنجا مجازات میشوند؛ دوزخ.۲. [مجاز] جای بسیار آزاردهنده.
-
خانم
فرهنگ فارسی عمید
۱. زن بزرگزاده.۲. برای احترام به نام زنان افزوده میشود.۳. زن؛ دختر.۴. همسر؛ زن.
-
شبنم
فرهنگ فارسی عمید
رطوبتی که شب روی گیاهها یا چیزهای دیگر تولید میشود؛ قطرهای شبیه دانۀ باران که شب در روی برگ گل یا گیاه مینشیند؛ بشم؛ بژم؛ بشک؛ اپشک؛ افشک؛ افشنگ.
-
صنم
فرهنگ فارسی عمید
۱. [مجاز] دلبر؛ معشوق زیبا.۲. [قدیمی] = بت
-
غانم
فرهنگ فارسی عمید
غنیمتگیرنده.
-
غنم
فرهنگ فارسی عمید
گلۀ گوسفند؛ گوسفندان.
-
مترنم
فرهنگ فارسی عمید
۱. در حال خوانده یا نواخته شدن.۲. کسی که آواز میخواند.
-
مغتنم
فرهنگ فارسی عمید
۱. [مجاز] باارزش.۲. غنیمتشمرده.
-
نم
فرهنگ فارسی عمید
۱. اثر تری؛ رطوبت؛ نا.۲. (صفت) [مجاز] مرطوب.۳. [قدیمی] آب اندک.۴. [قدیمی] باران.۵. [قدیمی، مجاز] اشک.۶. [قدیمی] قطره.
-
یبروح الصنم
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی به بلندی یک متر با گلهای سفید، برگهای شبیه برگ انجیر، میوۀ سرخرنگ و بهقدر زیتون، و ریشهای شبیه پیکر انسان؛ سگکن؛ استرنگ؛ مردمگیاه؛ لفاح.