پذیرفتگیacceptabilityواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت ابزارها یا روشهایی که حداقل معیارها را برآورده میکنند
شاخص پذیرفتگی صوتacoustic comfort indexواژههای مصوب فرهنگستانمعیاری برای نشان دادن میزان نوفۀ موجود در داخل هواپیما
میزان پذیرفتگی اصطلاحterm acceptability ratingواژههای مصوب فرهنگستانمیزان جاافتادگی یک اصطلاح براساس ملاکهای معین
شاخص پذیرفتگی صوتacoustic comfort indexواژههای مصوب فرهنگستانمعیاری برای نشان دادن میزان نوفۀ موجود در داخل هواپیما
میزان پذیرفتگی اصطلاحterm acceptability ratingواژههای مصوب فرهنگستانمیزان جاافتادگی یک اصطلاح براساس ملاکهای معین
اصطلاح مجازadmitted termواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاحی که میزان پذیرفتگی آن نسبت به اصطلاح مرجح کمتر است
اصطلاح منسوخdeprecated termواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاحی که، در ردهبندی میزان پذیرفتگی، نامطلوب شمرده میشود
acceptabilityدیکشنری انگلیسی به فارسیپذیرش، قابلیت پذیرش، مقبولیت، قابلیت قبول، پذیرفتگی، شایستگی، پسندیدگی، قبول شدگی