درندگیلغتنامه دهخدادرندگی . [ دَ رَ دَ / دِ ] (حامص ) عمل درنده . حالت و صفت درنده . سبعیت . فروست . فروسیت . و رجوع به درنده و دریدن شود.
پذیرندگی1compliance 1واژههای مصوب فرهنگستانتن دادن به خواستِ دیگری، بیآنکه فرد الزاماً عقاید یا مواضع شخصی خود را تغییر دهد
پذیرندگی1compliance 1واژههای مصوب فرهنگستانتن دادن به خواستِ دیگری، بیآنکه فرد الزاماً عقاید یا مواضع شخصی خود را تغییر دهد
پذیرندگی درونزهلادendometrial receptivityواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت متمایز درونزهلاد که به رویان امکان چسبیدن میدهد
پدیدة پذیرندگی خودواداشتهforced compliance effect, induced compliance effectواژههای مصوب فرهنگستانتمایل فرد به تغییر نگرش برای انطباق دادن آن با رفتار خود
پذیرندگی درونزهلادendometrial receptivityواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت متمایز درونزهلاد که به رویان امکان چسبیدن میدهد
پذیرندگی1compliance 1واژههای مصوب فرهنگستانتن دادن به خواستِ دیگری، بیآنکه فرد الزاماً عقاید یا مواضع شخصی خود را تغییر دهد