پیشرسscratch race, scratch 1واژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه که برای مردان در پانزده کیلومتر و برای زنان در ده کیلومتر برگذار میشود و در آن برنده رکابزنی است که زودتر از خط پایان عبور کند
بالارَسreach stackerواژههای مصوب فرهنگستانخودروِ بارکش با تجهیزاتی برای بلند کردن و روی هم چیدن و جابهجایی همزمان چند بارگُنج
پرتابههای دهانۀ برخوردیcrater raysواژههای مصوب فرهنگستانپرتابههایی که پراکنش آنها تا شعاع ده برابر قطر یک دهانۀ برخوردی تازه گستردگی دارد
پرتوهای پیرامحوریparaxial raysواژههای مصوب فرهنگستانپرتوهای نوری که مسیرهای آنها بسیار نزدیک به محور اپتیکی و تقریباً موازی با آن است
محدودۀ دسترسیarm's reachواژههای مصوب فرهنگستانفضایی پیرامون یک سامانۀ الکتریکی که در آن فرد میتواند بدون نیاز به ابزار خاص، به سامانه دسترسی داشته باشد
پرازدهلغتنامه دهخداپرازده . [ پ َ / پ ِ دَ / دِ ](اِ) چانه . چونه . پاره ای از خمیر باشد که بجهت یک ته نان گرد و گلوله کرده باشند. (برهان ). آرد خمیرکرده باشد که آنرا بجهت نان گرد و غند ساخته باشند و آنرا زواله نیز گویند و بهند
پرازوانهلغتنامه دهخداپرازوانه . [ پ ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) صورت دیگر برازوان . (از شعوری ). رجوع به برازوان شود.
پرازیسلغتنامه دهخداپرازیس . [ ی ِ ] (اِخ ) یکی از بلاد لاکونیا بود که مردم اطینه در سال دوم جنگهای پلوپونزوس آنرا ویران کردند. (تمدن قدیم فوستل دُکولانژ).
پرازدهلغتنامه دهخداپرازده . [ پ َ / پ ِ دَ / دِ ](اِ) چانه . چونه . پاره ای از خمیر باشد که بجهت یک ته نان گرد و گلوله کرده باشند. (برهان ). آرد خمیرکرده باشد که آنرا بجهت نان گرد و غند ساخته باشند و آنرا زواله نیز گویند و بهند
پرازوانهلغتنامه دهخداپرازوانه . [ پ ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) صورت دیگر برازوان . (از شعوری ). رجوع به برازوان شود.
پرازیسلغتنامه دهخداپرازیس . [ ی ِ ] (اِخ ) یکی از بلاد لاکونیا بود که مردم اطینه در سال دوم جنگهای پلوپونزوس آنرا ویران کردند. (تمدن قدیم فوستل دُکولانژ).
دژپرازلغتنامه دهخدادژپراز. [ دُ پ َ ] (ص مرکب ) دژبراز است در تمام معانی . (از برهان ) (از آنندراج ). رجوع به دژبراز شود.