رانشفرهنگ فارسی عمید۱. حرکت؛ جابهجا شدن: رانش زمین.۲. (فیزیک) دفع کردن دو چیز یکدیگر را.۳. (پزشکی) اسهال.
رانشلغتنامه دهخدارانش . [ ن ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از راندن . طرد. دفع. راندگی . رد. (ناظم الاطباء). راندن و دور کردن . (برهان ) (آنندراج ). || رحلت و انتقال . (ناظم الاطباء). || سلب مقابل ایجاب . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || معزولی . || نفی . (ناظم الاطباء). || اسهال . (این کلمه ب
پرانشیلغتنامه دهخداپرانشی .[ پ ِ ] (اِخ ) موضعی به شمال فرانسه از ناحیه ٔ لیل دارای 4451 تن سکنه با کارخانه های نساجی و ریسندگی . و راه آهن از آن جا گذرد.
پرانش 2ejection 2, knockoutواژههای مصوب فرهنگستانبیرون راندن قطعۀ فشردهشده با یکی از سنبهها از درون حفرۀ قالب، پس از تکمیل عمل فشردن
تونل مَکشیinduction tunnelواژههای مصوب فرهنگستانتونل بادی که عامل حرکت سیال در درون آن موتور جت یا مخزن هوای فشرده ازطریق سامانۀ پرانش است
پرانشیلغتنامه دهخداپرانشی .[ پ ِ ] (اِخ ) موضعی به شمال فرانسه از ناحیه ٔ لیل دارای 4451 تن سکنه با کارخانه های نساجی و ریسندگی . و راه آهن از آن جا گذرد.
پرانش 2ejection 2, knockoutواژههای مصوب فرهنگستانبیرون راندن قطعۀ فشردهشده با یکی از سنبهها از درون حفرۀ قالب، پس از تکمیل عمل فشردن