اتومبیلرانی سرعتmotor racing, auto racing, automobile racing, car racingواژههای مصوب فرهنگستانمسابقۀ سرعتی برای خودروهای تقویتشده در مسیری ویژه یا ازپیشمشخصشده
بارانشوییrainout/ rain-outواژههای مصوب فرهنگستانزدوده شدن مواد زاید از هوا در پی بارش باران یا برف
رانگ رنگلغتنامه دهخدارانگ رنگ . [ ] (اِخ ) ناحیتی است از تبت بهندوستان و چینستان پیوسته و اندر تبت ناحیتی از این درویش تر نیست . جای ایشان در خیمه هاست و خواسته ٔ ایشان گوسپند است و خاقان تبت از ایشان سرگزیت ستاند ببدل خراج ، و این ناحیت یک ماه راه است اندر یکماهه ، گویند بر کوههای وی معدن زر است
رانۀ گرانیسنجgravimeter drift, gravity-meter drift, drift of gravimeterواژههای مصوب فرهنگستانتغییر تدریجی و ناخواسته در مقدار مرجعی که براساس آن اندازهگیری گرانی انجام میشود
پرانیدنلغتنامه دهخداپرانیدن . [ پ َ دَ ] (مص ) مطایرَه . (زوزنی ) تطییر. اِطارَه . (تاج المصادر بیهقی ). پراندن . پرواز دادن . اِستطارَه . تذریة. || کنایه از تعریف کردن . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) : کهن ژنده ٔ خویش را می پرانم . ظهوری (از فرهنگ رشی
لگد پرانیدنلغتنامه دهخدالگد پرانیدن . [ ل َ گ َ پ َ دَ] (مص مرکب ) لگد پراندن . رجوع به لگد پراندن شود.
موشک پرانیلغتنامه دهخداموشک پرانی . [ ش َ پ َ ] (حامص مرکب ) موشک دوانی .- موشک پرانی کردن ؛ تفتین و تحریک کردن . موشک دوانی کردن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ترکیب موشک دوانی کردن شود.
مگس پرانیلغتنامه دهخدامگس پرانی . [ م َ گ َ پ َ ] (حامص مرکب ) پراکنده کردن مگسها از اطراف خود. راندن مگس از جائی یا چیزی . || کساد بازار و بی رونقی آن . (بهار عجم ) (آنندراج ) : کارکلیم باشد آنجا مگس پرانی هر جا که دل ز یار شیرین شمایل افتد. ک
اردک پرانیلغتنامه دهخدااردک پرانی . [ اُ دَ پ َ ] (حامص مرکب ) کنایه از ظرافت و استهزاء. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || ضراط زدن . (غیاث از مصطلحات ) (آنندراج ).
تک پراندنلغتنامه دهخداتک پراندن . [ ت َ پ َ دَ ] (مص مرکب ) عمل تک پران . تک پرانی . تک پرانی کردن . و رجوع به تک پران شود.
علاقة موقتةدیکشنری عربی به فارسیپرت کردن , انداختن , افکندن , پرتاب , جفتک پراني , بيرون دادن , روانه ساختن
wincesدیکشنری انگلیسی به فارسیوینچس، لگد پرانی، رمیدن، لرزیدن، خود را عقب کشیدن، خود را لرزاندن و تکان دادن