پراکندهگوفرهنگ مترادف و متضادبیهودهگو، پریشانگو، لافزن، لیچارباف، مهذار، هذیانگو، هذیانباف، هرزهگوی، هرزهلاف، یاوهسرا، یاوهگو
پراکندهلغتنامه دهخداپراکنده . [ پ َ ک َ / دَ / دِ ] (ن مف . ق ) متفرّق . کراشیده . متشتت . شَذَرمَذَر. مذرورة. منثور. نَشَر. منتشر. منتشره . پریشان . مُنفّض . مَبثوث . مُنْبّث . بَداد. بَدَد. متبدّد. شَت ّ. شتیت . (دهار). ولاو.
بیهودهگوفرهنگ مترادف و متضادپراکندهگو، حراف، ژاژخا، مهذار، محملباف، وراج، هرزهخای، هرزهدرای، هرزهگوی، هرزهلای، یاوهسرا ≠ حقگو