پرتاشلغتنامه دهخداپرتاش . [ پ َ ] (اِخ ) نام ولایتی از ترکستان . (برهان ). در فرهنگ شعوری به ضم اول آمده است .
پرطاسلغتنامه دهخداپرطاس . [ پ ُ ] (اِ) جنسی از موئینه باشد همچو سنجاب و قاقم و بضم اول هم آمده است . (تتمه ٔ برهان ). جامه ای که از پوست روباه پرطاسی دوزند. نوعی از پوستین روباه که از ملک پرطاس پیدا شود. (غیاث اللغات ). رجوع به فقره ٔ قبل شود.
پرطاسلغتنامه دهخداپرطاس . [ پ ُ ] (اِخ ) نام ولایتی است ازحدود روس ... برطاس . و در قاموس نوشته : نام قومی است که رنگ موشان سرخ باشد. (غیاث اللغات ) : دگر گرگ پرطاس را نشکرم ز پرطاسی روس روبه ترم . نظامی .رجوع به برطاس شود.
په ریتاسلغتنامه دهخداپه ریتاس . [ پ ِ ] (اِخ ) نام سگ اسکندر مقدونی . || نام شهری که اسکندر بیاد سگ محبوب خود و پس از مرگ آن حیوان بنا کرد. (ایران باستان ج 2 ص 1793).