تیزآهنگلغتنامه دهخداتیزآهنگ . (ص مرکب ) پرصدا و بلندآهنگ که صدائی بلند و پرطنین دارد. خلاف پست آهنگ : مرغ تیزآهنگ لختی پر فشاندچون عمود زرفشان بنمود صبح . خاقانی .عندلیب از نوای تیزآهنگ گشته باریک چون بریشم چنگ . <p class="aut
مهرهلغتنامه دهخدامهره . [م ُ رَ / رِ ] (اِ) هرچیز گرد. مطلق گلوله و گرد. هرچیز مدور. هرچیز کروی شکل . ساچمه . گلوله : بفرمود تا گرد بگداختندز آهن یکی مهره ای ساختند. فردوسی (شاهنامه ج <span class="hl" dir=