پرنجیدهلغتنامه دهخداپرنجیده . [ ] (ص ) مخالف و خودرای باشد. (صحاح الفرس ). ظاهراً مصحف پرمخیده باشد.
رنجیدهلغتنامه دهخدارنجیده . [ رَ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) رنج دیده . محنت و مشقت کشیده . تعب و سختی آزموده . رجوع به رنج و رنجیدن شود. || آزرده . (ناظم الاطباء). آزرده خاطر. آزرده دل . مکدر : رنجیده نگه کر