پروتزفرهنگ فارسی معین(پُ رُ تِ) [ فر. ] (اِ.) ~هر نوع وسیلة مصنوعی جانشین برای جبران نقص عضو، حفظ زیبایی یا هر دو. مانند دندان ، چشم یا پای مصنوعی .
پرآتشلغتنامه دهخداپرآتش . [ پ ُ ت َ ] (ص مرکب ) مملو از آتش .- دل پرآتش ؛ سخت غمگین . سخت اندوهناک : پر از خون شد آن سنبل مشکبوی دلش شد پرآتش پر از آب روی . فردوسی .دلم شد پرآتش ز تیمار اوی که چون بو
پروتیوسلغتنامه دهخداپروتیوس . [ پْرُ / پ ِ رُ ] (اِخ ) خدای بحری در اساطیر یونان قدیم . پدر او پوزیدون موهبت پیشگوئی و تغییر صورت بدلخواه به او ارزانی داشت و برای آنکه وی را وادار به پیشگوئی کنند بایست او را هنگام خواب غافلگیرکرده ببندند تا فرار نتواند کرد. معمو
رتوشدیکشنری عربی به فارسیچين , حاشيه چين دار , زوايد , تزءينات , پيرايه , چيز بيخود يا غير ضروري , افراط , لذت , تجمل , لرزيدن (از سرما) , حاشيه دوختن بر , ريشه دار کردن
پروتزیلاسلغتنامه دهخداپروتزیلاس . [ پْرُ / پ ِ رُ ت ِ ] (اِخ ) مردی که ارتاایک تس حاکم شهر سیس تُس او را نزدخشیارشا متهم کرد که با سلاح بخاک شاهنشاه تجاوز کرده و بر اثر سخنان او شاه خانه و اثاثه و دارائی او را به حاکم سیس تس بخشید.
پروتزیلاسلغتنامه دهخداپروتزیلاس . [ پْرُ / پ ِ رُ ت ِ ] (اِخ ) پهلوان داستانی یونان در جنگ تروا و پادشاه فیلاکه . او اول جنگجوست که با پیش گوئی اُراکل مبنی براینکه «اول کس که پای بر زمین تروا نهد کشته شود» مرگ را به چیزی نشمرده و به تروا فرود آمد و هکتور یا انه او
پروتزیلاسلغتنامه دهخداپروتزیلاس . [ پْرُ / پ ِ رُ ت ِ ] (اِخ ) مردی که ارتاایک تس حاکم شهر سیس تُس او را نزدخشیارشا متهم کرد که با سلاح بخاک شاهنشاه تجاوز کرده و بر اثر سخنان او شاه خانه و اثاثه و دارائی او را به حاکم سیس تس بخشید.
پروتزیلاسلغتنامه دهخداپروتزیلاس . [ پْرُ / پ ِ رُ ت ِ ] (اِخ ) پهلوان داستانی یونان در جنگ تروا و پادشاه فیلاکه . او اول جنگجوست که با پیش گوئی اُراکل مبنی براینکه «اول کس که پای بر زمین تروا نهد کشته شود» مرگ را به چیزی نشمرده و به تروا فرود آمد و هکتور یا انه او