چروتلغتنامه دهخداچروت . [ چ ُ ] (اِ) سیگاری که بدون کاغذ از برگ نبریده ٔ توتون پیچیده میشود. (فرهنگ نظام ).
روتلغتنامه دهخداروت . (اِخ ) زن موآبی بود که با مادرشوهر خود نعومی به زمین یهودا مراجعت کرد. احتمال میرود که این واقعه در زمان جدعون واقع شده باشد. پس از آن به بوعز که از خویشاوندان و منسوبان شوهر نعومی بود منکوحه شد. از این نکاح داود ملک که عیسی مسیح از نسل او بود بوجود آمد. (از قاموس کتاب
روتلغتنامه دهخداروت . (ص ) در تداول عامه ، رت . برهنه . لخت . عور. عریان . لوت . رجوع به رت شود. || اطلسی . ساده . (یادداشت مؤلف ). رجوع به اطلسی شود.
روثلغتنامه دهخداروث . [ رَ ] (ع مص ) سرگین افگندن ستور. (دهار). سرگین اوکندن ستور. (مصادر زوزنی ). سرقین انداختن ، و در مثل گویند: احشک و تروثنی ؛ ای اعطیک الحشیش و تعطینی الروثة. (از منتهی الارب ). راث الفرس ُ روثاً؛ مثل تغوط الرجل . (اقرب الموارد). سرگین انداختن . (غیاث اللغات ). || (اِ) س
اپرودلغتنامه دهخدااپرود. [ ] (اِخ ) از بزرگانی که به امر شیرویه بن خسرو پرویز کشته شد. (مجمل التواریخ ص 37).