پرّهبندیfeathering 1واژههای مصوب فرهنگستانقرار دادن پرّههای ملخ در وضعیتی که پَسار آن به حداقل برسد و حرکت آن متوقف شود
رهبندیimpedance, complex impedance, electrical impedanceواژههای مصوب فرهنگستانمقاومت مؤثر در برابر جریان الکتریکی بهازای بسامدی مشخص در جریان متناوب که همزمان تأثیر مقاومت و واکنایی مدار را در بر دارد
پارامترهای رهبندیimpedance parametersواژههای مصوب فرهنگستانپارامترهای مربوط به نسبت ولتاژ به جریان در یک مدار چنددرگاهی (N-port)
پل رهبندیimpedance bridgeواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای برای سنجش مؤلفههای مقاومتی و واکنشی یک رهبندی نامشخص
رهبندی آزادfree impedance, normal impedanceواژههای مصوب فرهنگستانرهبندی ورودی یک تراگذار وقتی که رهبندی بار خروجی آن صفر باشد