بارانشوییrainout/ rain-outواژههای مصوب فرهنگستانزدوده شدن مواد زاید از هوا در پی بارش باران یا برف
رعناءلغتنامه دهخدارعناء. [ رَ ] (اِخ ) لقب شهر بصره . (یادداشت مؤلف ). نام بصره . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نام بصرة، سمیت به تشبیهاً برعن الجبل . (منتهی الارب ).
رعناءلغتنامه دهخدارعناء. [ رَ ] (ع ص ، اِ) رعنا. مؤنث ارعن ؛ زن گول و سست . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) (از دهار)(از منتهی الارب ). رجوع به رَعنا شود. || نوعی از انگور. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
رعناییلغتنامه دهخدارعنایی . [ رَ ] (حامص ) رعنائی . زیبایی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). حسن وجمال و دلربایی . (ناظم الاطباء) : آمدنداز کشی و رعنایی با هزاران هزار زیبایی . نظامی .تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و رعنای