رکوردلغتنامه دهخدارکورد. [ رِ کُرْ ] (فرانسوی ، اِ) نهایی ترین امتیاز در یک بازی ورزش .- رکورد شکستن ؛ بدست آوردن بالاترین امتیاز در یک بازی یا ورزش : تختی پهلوان ایرانی رکورد جهانی کشتی سنگین وزن را شکست .|| حد نصاب هر چیز. (فرهنگ فارسی معین ). مرّه . نصاب . (
رکوردفرهنگ فارسی عمیدبالاترین نتیجه یا امتیاز که یک قهرمان در یکی از رشتههای ورزشی بهدست بیاورد و بهطور رسمی ثبت شود.
پرکردهلغتنامه دهخداپرکرده . [ پ ُ ک َ دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) مملو. انباشته . ممتلی : وزان پس بفرمود کان جام زردبیارند پرکرده از آب سرد.فردوسی .ز دینار پرکرده ده چرم گاوسه ساله فرستاده بد باژ و ساو
مزخرفاتلغتنامه دهخدامزخرفات . [ م ُ زَ رَ ] (ع اِ) ج ِ مزخرف . دروغها که مثل راست آراسته شده باشد. (آنندراج ). دروغها و سخن های بی اصل و لاطائل . (ناظم الاطباء). جمع مزخرف به معنی دروغهائی که مثل راست آراسته شده باشند. (غیاث اللغات ). اباطیل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :</span
نگندنلغتنامه دهخدانگندن . [ ن ِ گ َ دَ ] (مص ) آجیده کردن جامه و بخیه کردن سوزنی . (برهان قاطع)(آنندراج ). نکندن . (فرهنگ فارسی معین ). || دفن کردن . در چال گذاشتن جسد مرده . (فرهنگ فارسی معین ) : بیست وسوم این ماه قرمطی در مکه رفت و بسیاری از مسلمانان بکشت و چاه زمزم ر
بالنلغتنامه دهخدابالن . [ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) محفظه ٔ کروی شکل توخالی از پارچه یا چرم . گلوله های توخالی از پارچه یا چرم که برای تحقیقات هواشناسی و فضایی و تعیین جهت باد به طبقات بالای جو فرستند و معمولاً این محفظه ها قرمزرنگ است و با دوربین مسیر آن را در روی نقشه های هوایی مشخص می کنند و سپ
پرکردهلغتنامه دهخداپرکرده . [ پ ُ ک َ دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) مملو. انباشته . ممتلی : وزان پس بفرمود کان جام زردبیارند پرکرده از آب سرد.فردوسی .ز دینار پرکرده ده چرم گاوسه ساله فرستاده بد باژ و ساو