یرقسزلغتنامه دهخدایرقسز. [ ی َ رَ س ِ ] (ترکی ، ص ) بیگناه و بیجرم . (ناظم الاطباء). و رجوع به یرق شود.
rachisesدیکشنری انگلیسی به فارسیrachises، ساقه، تیره پشت، اندام ساقهای یا محوری، مهرههای پشت، ستون فقرات، دیرک مشترک
پرپیلغتنامه دهخداپرپی . [ پ ُ پ َ ] (ص مرکب ) (خمیر. آرد. گندم ...) پرکِشِش . وگندمی که خمیر آن پرپی باشد قوی تر و پرریعتر است .