لغتنامه دهخدا
پرگست . [ پ َ گ َ ] (ق ) هرگز. معاذاﷲ. پرگس . دورباد. مبادا. (نسخه ای از فرهنگ اسدی ). بمعنی معاذاﷲ است که در مقام انکار باشد یعنی مبادا که چنین باد. چون معاذاﷲ بود و مبادا بود. (فرهنگ اسدی چ طهران ). خدای ناکرده . حاشا : تشتر راد خوانمت پرگست