سیرجالغتنامه دهخداسیرجا. (اِخ )دهی است از دهستان باهوکلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. دارای 250 تن سکنه . آب آن از باران تأمین میشود. محصول آنجا غلات ، ذرت ، لبنیات . ساکنین از طایفه ٔ سردارزایی هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج
شیرزالغتنامه دهخداشیرزا. (نف مرکب ) تولیدکننده ٔ شیر. || داروئی که شیر را زیاد کند. شیرزاد. (از ناظم الاطباء). رجوع به شیرزاد شود.
سرگزایلغتنامه دهخداسرگزای . [ س َ گ َ ] (نف مرکب ) چیزی که سر را بگزد ای ببرد. (آنندراج ). سر به باد دهنده . سربرنده .
سریجالغتنامه دهخداسریجا. [ س ُ رَ ] (اِخ ) ابن محمد الملطی . بسال 788 درگذشته است . او را تألیفاتی است . رجوع به کشف الظنون شود.