لغتنامه دهخدا
پسرهندو. [ پ ِ س َ رِ هَِ ] (اِخ ) پسرهند. نام وی در ترجمه ٔ یمینی آمده است : ابونصربن محمودالحاجب به سببی از اسباب به ولایت شمس المعالی افتادو شمس المعالی او را به مال مدد کرد و به مناصبت نصربن الحسن بن فیروزان به قومس فرستاد و او بارها بر سرنصر دوانید تا او را و سپاه وی را