پسگرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام رفتن، دست کشیدن، دست ازعقیدۀ خود کشیدن انکارکردن، دبهدرآوردن، جر زدن، لغو کردن، ترک کردن، منحرف شدن
پس و پیش رفتندیکشنری فارسی به انگلیسیfluctuate, oscillate, rock, swag, sway, swing, teeter, traverse, twinkle, vacillate, wallow, wave, waver