خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پس خور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پس افکند
واژهنامه آزاد
[pasafkand] چیزی که از کسی باقی بماند، ارث.
-
پس خوراند
واژهنامه آزاد
بازخورد
-
پس کردن
واژهنامه آزاد
جلو زدن:غلبه کردن در مسابقه یا نبرد پس کردن کسی:جلو زدن از کسی در دویدن:غلبه برکسی در مسابقه یا نبرد
-
پس صبا
واژهنامه آزاد
پس فردا؛ در اصطلاح و به طنز به معنی هرگز به کار می رود.
-
پس ملی
واژهنامه آزاد
(کازرونی) پَس مُلی؛ پس گردنی.
-
پس پسا / pas-psa
واژهنامه آزاد
وارونه / برعکس / معکوس / نادرست / کَژ . (مثال:پَس پسا کاران= کارهایی که غلط و نادرست انجام می شوند)
-
هوا پس است
واژهنامه آزاد
اوضاع خطرناک شده است.
-
جستوجو در متن
-
جلودارلو
واژهنامه آزاد
(آذری) نام خانوادگی طایفه ای از ترک زبانان که حدود 150 سال پیش از منطقۀ قره باغ به دشت مغان مهاجرت کرده اند و در خور خور و چالما ساکن شده اند.
-
اوخور
واژهنامه آزاد
اُو=خور= آب خور، آخور
-
کتله خور
واژهنامه آزاد
مکتله خور نام غاری است نزدیک شهرستان قیدار (خدابنده) که کتله یعنی قله و خور به معنی خورشید .قله خورشید
-
خورشید
واژهنامه آزاد
در پهلوی «خورشیت» بوده است. این واژه از دو پارۀ خور+ شید ساخته شده است. خور نام دیگر آفتاب یا مهر است. «شید» نیز که ویژگی خور است، به معنی رخشان و تابنده است.
-
کتله خور
واژهنامه آزاد
تپه خورشید
-
خورانی
واژهنامه آزاد
خور به معنی نور؛ خورانی به معنی نورانی.
-
حور
واژهنامه آزاد
حوَر=یک واژه لکی می باشد به معنای خور و خورشید