پس و پیشلغتنامه دهخداپس و پیش . [ پ َ س ُ ] (اِ مرکب ) یا پیش و پس . پس و پیش یکی شدن .دو مجرای شرم زن بهم پیوستن . افضاء: اِمراة مفضاة؛ زن که پیش و پس او یکی گردیده باشد. (منتهی ال
پس و پیشفرهنگ گنجواژه 1ـ عورت 2ـ تردید3-عقب و جلو.، راه پس و پیش نداشتن. پس و پیش کردن = تردیدکردن،دنبال مفر گشتن پشت و رو یا وارونه کردن
پس وپیشفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهعقبوجلو. پسوپیش کردن: (مصدر متعدی)۱. اشیایی را که در جایی گذاشتهشده جابهجا کردن و جای آنها را عوض کردن.۲. مردمی را که در جایی جمع شدهاند به عقبوجلو راندن
پس و پیش کردنلغتنامه دهخداپس و پیش کردن . [ پ َ س ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تغییر جا دادن بصورتی که آنچه پیش است بعقب برند و عقب را پیش آرند. || ... مردم را برکنار کردن . به یکسو زدن راه جست
پس و پیش نگرلغتنامه دهخداپس و پیش نگر. [ پ َ س ُن ِ گ َ ] (نف مرکب ) مآل بین . عاقبت اندیش : من همه ساله دل از عشق نگه داشتمی بخدا بودمی از عشق پس و پیش نگر.فرخی .
پس و پیش نگریستنلغتنامه دهخداپس وپیش نگریستن . [ پ َ س ُ ن ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) یا پس و پیش نگه کردن . گذشته و آینده را بنظر داشتن . به قبل و بعد اندیشیدن . عاقبت اندیشیدن : شنیدم که راهی
پس و پیش کردنلغتنامه دهخداپس و پیش کردن . [ پ َ س ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تغییر جا دادن بصورتی که آنچه پیش است بعقب برند و عقب را پیش آرند. || ... مردم را برکنار کردن . به یکسو زدن راه جست
پس و پیش نگرلغتنامه دهخداپس و پیش نگر. [ پ َ س ُن ِ گ َ ] (نف مرکب ) مآل بین . عاقبت اندیش : من همه ساله دل از عشق نگه داشتمی بخدا بودمی از عشق پس و پیش نگر.فرخی .
پس و پیش نگریستنلغتنامه دهخداپس وپیش نگریستن . [ پ َ س ُ ن ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) یا پس و پیش نگه کردن . گذشته و آینده را بنظر داشتن . به قبل و بعد اندیشیدن . عاقبت اندیشیدن : شنیدم که راهی