بند ۵lace 1, leis 1واژههای مصوب فرهنگستانرسن یا روبانی برای بستن یا نزدیک کردن دو لبۀ مقابل هم به یکدیگر
ملیله 2lace 2, leis 2واژههای مصوب فرهنگستانرشتۀ باریک فلزی از جنس طلا یا نقره، و امروزه بیشتر نخی، به رنگ طلایی یا نقرهای، که برای تزیین بر روی پارچه دوخته میشود
پلاشانلغتنامه دهخداپلاشان . [ پ َ ] (اِخ ) سیزدهمین پادشاه از اشکانیان و پسر پلاش دوم . او در موقع وفات پدر به تخت سلطنت ایران جلوس کرد و 12 سال حکمرانی داشت . (قاموس الاعلام ترکی ).
پلاشانلغتنامه دهخداپلاشان . [ پ َ ] (اِخ ) نام پهلوان تورانی که در بعض مآخذ بلاشان نیزآمده است . رجوع به فرهنگ شاهنامه تألیف ولف شود.
غمگین بودنلغتنامه دهخداغمگین بودن . [ غ َ دَ ] (مص مرکب ) غمناک بودن . اندوهگین بودن : مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف شگفت و کوته لیکن قوی و بابنیاد. کسائی .ور از من بدآگاهی آرد کسی مباش اندرین کار غمگین بسی . ف
پلاشانلغتنامه دهخداپلاشان . [ پ َ ] (اِخ ) سیزدهمین پادشاه از اشکانیان و پسر پلاش دوم . او در موقع وفات پدر به تخت سلطنت ایران جلوس کرد و 12 سال حکمرانی داشت . (قاموس الاعلام ترکی ).
پلاشانلغتنامه دهخداپلاشان . [ پ َ ] (اِخ ) نام پهلوان تورانی که در بعض مآخذ بلاشان نیزآمده است . رجوع به فرهنگ شاهنامه تألیف ولف شود.