پمپ آبپاش شیشۀ جلوwindshield washer pump, windscreen washer pump, washer pumpواژههای مصوب فرهنگستانپمپی که با فشار مایع شیشهشو را به لولۀ آبپاش میفرستد
نقشۀ همضخامتisopach map, thickness map, isopachous mapواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای که ضخامت یک لایه یا سازند یا پیکرههای تختالی دیگر را در ناحیهای جغرافیایی نشان میدهد
همآغازmass start, mass strart raceواژههای مصوب فرهنگستاندر دوچرخهسواری، مسابقهای که در آن همۀ شرکتکنندگان همزمان و از یک محل مسابقه را شروع میکنند
نقشۀ هممقدارisoplethic map, isarithmic mapواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای که در آن نقاط همکمیت به هم وصل شدهاند
پمپفرهنگ فارسی عمیدآلت یا دستگاهی برای رسانیدن مایع یا هوای پرفشار به داخل چیزی یا خارج ساختن مایع و هوا از داخل آن؛ تلمبه.
تئوپمپلغتنامه دهخداتئوپمپ . [ ت ِ ءُ پ ُ ] (اِخ ) مورخ قرن چهارم قبل از میلاد. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 937 و تئوپومپ در همین لغت نامه شود.
پمپفرهنگ فارسی عمیدآلت یا دستگاهی برای رسانیدن مایع یا هوای پرفشار به داخل چیزی یا خارج ساختن مایع و هوا از داخل آن؛ تلمبه.
چاهک پمپpump wellواژههای مصوب فرهنگستانمحفظهای در برخی شناورها که لولة مکش پمپ درون آن قرار میگیرد و پس از جمعآوری مایعات آنها را با پمپ تخلیه میکنند